صفحات

۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

اصفهان آرام شد اما کشته‌های انتخاباتی‌اش در آمار نیامد / امیرمحسن محمدی


رفتیم برای صدور قرار بازداشت، توی یک ون سفید بودیم به همراه محسن باستانی مسول شاخه‌ی اصفهان سازمان مجاهدین انقلاب، با یکی‌ از مامورها یکی‌ به دو کرده بود که من توی دولت رجایی کار کردم ... اینا دیگه چی‌ می‌‌گن؟ و از این حرف ها. اجازه گرفتم و یک سیگار همان‌جا توی ماشین روشن کردم، با لبخند گفت بکش جوون اما بعد فهمیدم که از یادگاری‌های جنگ مشکل تنفسی داشت و تا چند روز صدای سرفه‌ش توی بند الف‌طا بلند بود.

 از پنجره شهر را دیدم  که چقدر تخریب
شده بود و مطمئن شدم دیگر آزاد نخواهم شد، ۵۰ میلیون وثیقه از قبل داشتم، در تمام خیابان‌های شهر آثار سوختگی مشاهده می‌‌شد و هنوز جوی آب جلوی دادگاه انقلاب پر بود از شیشه هایی که مردم شکسته بودند.

سرباز جلوی ساختمان با تفنگ مسلح ایستاده بود، ترسیده بود و رنگ به چهره نداشت. یوسفی معاون دادستان انقلاب اصفهان که برخوردش خیلی‌ بهتر از بقیه بود با چشمانی سرخ و عصبانیت مفرط در میان صحبت‌های بالای منبرش عیناً گفت: "باید خون بدین!" به شوخی‌ جواب دادم مگه انتقال خونه؟
جمله‌ش رو فراموش نمی‌‌کنم، زیرشیشه‌ی میزش پوستر آیت الله بهشتی‌ بود با یک لکه چاپی خون گوشه‌ی پایین سمت راست.

به روایتی ۸ نفر در جریان حوادث بعد از انتخابات در اصفهان کشته شدند، از آنها
میان تنها ۴ نفر در اخبار منعکس شده است.


*عکس: محسن باستانی است

هیچ نظری موجود نیست: